۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۴
کد خبر: ۵۹۳۱۵۷

یادداشت طلبگی | ماهواره‌ای رو به قبله

یادداشت طلبگی | ماهواره‌ای رو به قبله
چشمتان روز بد نبیند، از قضا شبکه ای خارجی ظاهر شد. تغافل و تجاهل کرده و به روی خودم نیاوردم.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، همراه با خانواده برای تبلیغ ماه مبارک به روستایی رفته بودم. یکی از اهالی، افطار دعوتمان کرد. خانه ای ساده و روستایی!

یاالله گویان با اهل و عیال وارد خانه شدیم. گوشۀ حیاط متوجه آنتن ماهواره ای شدم که رو به قبله ایستاده بود. نمی دانم تسبیح گوی خدا بود یا ثناگوی شیطان. کمی دلم لرزید و پاهایم سست شد. با ان شاء الله و ما شاء الله گفتن، حمل بر صحت کرده و دم نزدم.

پیش خودم گفتم، اینها اهل مسجد هستند، ان شاء الله که استفادۀ خوبی از آن می کنند. فضولی و تجسس هم، کار درستی نیست. حالا بیام سرک بکشم توی زندگی مردم و ببینم که اینها از ماهواره اصلاً استفاده می کنند یا نه! و اگر می کنند، آیا استفادۀ حلال است یا حرام؟ به خودم گفتم، ولش کن! تو که چیزی ندیده ای!

بعد از افطار به آقای خانه گفتم که تلویزیون را روشن کن تا کمی اخبار ببینیم. احساس کردم که خانم خانه چندان تمایلی ندارد. اما بر عکس خانم، آقا از خدا خواسته بلند شد و تلویزیون را روشن کرد.

چشمتان روز بد نبیند، از قضا شبکه ای خارجی ظاهر شد. تغافل و تجاهل کرده و به روی خودم نیاوردم. مرد خانه رو کرد به من و گفت: حاج آقا راستش رو بخواهید ما اهل این چیزها نبودیم، اما امان از چشم و هم چشمی و تقلید کورکورانه! گفتم چطور؟ مرد زیر چشمی نگاهی به همسرش کرد و گفت: از خانم بپرسید. خانم لب به سخن گشود و گفت: حاج آقا! جاری من رفته ماهواره خریده و هی اینجا و اونجا پز ماهوارشو می ده و از سریال هاش میگه. منم برای اینکه کم نیارم به شوهرم گفتم ماهواره می خوام!

رفقای با صفایم! ملای رومی نوشته که دوره گردی شبانگاه با الاغش به قهوه خانه ای رسید. قلندرانی شیاد در آنجا با دوره گرد، بنای رفاقت گذاشتند. یکی از قلندران، مخفیانه الاغ دوره گرد را به بازار برده و فروخت و با پول آن اسباب عیش و نوش تهیه کرد و به قهوه خانه بازگشت.

همگی مشغول کباب و شرابی شدند که از پول فروش الاغ خریداری شده بود. قلندرانِ مست، پایکوبی و دست افشانی می کردند و می گفتند: خر برفت و خر برفت و خر برفت. دوره گرد بیچاره هم بی خبر از همه جا به تقلید کورکورانه از آنها با همین ادا و اطوار می گفت: خر برفت و خر برفت و خر برفت!

دوره گرد، صبح که بیدار شد از الاغ و قلندران خبری نبود. از قهوه چی سراغ آنها را گرفت. قهوه چی هم در پاسخ گفت: خر برفت و خر برفت و خر برفت! به قول ملای رومی: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد./876/د101/س

علیرضا نظری خرّم

ارسال نظرات